All posts filed under ‘Blog

سفر پاییز ۹۵ …

Blog 2017-01-26

توضیح کوتاهی در پیش‌درآمد متن: حتی پیدا کردن یک عنوان مناسب برای این نوشته سخت بود! آن سه نقطه‌ی بالا جای واژه‌ی گزارش آمده‌، تا حساسیت قاضی رسیدگی‌کننده به پرونده‌ی «اتهام‌ها»ی من در دادسرای اوین برانگیخته نشود. واژه‌ی گزارش، بر اساس برداشت‌های (بینامتنی) من از گفته‌های او، به حوزه‌ی اتهام‌برانگیز و «مورد سوءاستفاده‌ی دشمنان» تعلق […]

یادآوری … و همچنان پافشاری بر پیشبرد دادخواهی – سالگرد قتل‌های سیاسی پاییز ۷۷

Blog 2016-11-14

هجدهمین سالگرد قتل‌های سیاسی پاییز ۷۷ فرامی‌رسد. امسال نیز به تهران خواهم رفت تا در سالروز قتل پدرومادرم، داریوش و پروانه فروهر، یادشان را در خانه و قتلگاه آنان گرامی دارم. در آستانه‌ی این سفر شما را به یادآوری، به تلاش برای روشنگری و دادخواهی این جنایت‌ها، و به گرامی‌داشت یاد قربانیان، پروانه فروهر، داریوش […]

Rund-Brief: 18. Jahrestages der politischen Morde vom Herbst 98

Blog 2016-11-14

Zum Anlass des 18. Jahrestages der politischen Morde vom Herbst 1998 werde ich in den kommenden Tagen wie jedes Jahr nach Teheran reisen, um meiner Eltern, Parvaneh und Dariush Forouhar, zu gedenken. Ich schreibe Ihnen und bitte Sie um Ihre Solidarität beim Gedenken an die Opfer dieser Verbrechen: Parvaneh und Dariush Forouhar, führende Oppositionelle, die […]

گفتگوی محمد حیدری با پرستو فروهر: دادخواهی روندی برای آگاهی بخشی است و نه انتقام‌گیری

Blog 2016-10-19

-چه نسبتی بین اعاده حیثیت از گذشته و مساله دادخواهی وجود دارد؟ چیزی که امروز با آن مواجهیم آن است که معمولا پیش از هرگونه دادخواهی و فرجام این دادخواهی، نوعی از اعاده حیثیت دروغین برای بازیگران و عاملان سرکوب، اتفاق می‌افتد. کسانی که باید جوابگوی اتهامات خود  باشند، صندلی متهم را ترک کرده و […]

…جمله‌ی ناتمام یک سند تاریخی: حدود ۲۰۰ نفر هستند که این‌ها را

Blog 2016-07-17

 ۲۷ مرداد ۱۳۹۵ پروانه خاوران، ۱۳۸۹ گفتگو در زمانی ضبط شده است که هنوز گروهی از اعدامی‌ها زنده‌ بوده‌اند، هنوز زندانی بوده‌اند و نه اعدامی. بیست و هشت سال بعد، ما در جایگاه شنونده به آن بزنگاهی پرتاب می‌شویم که سرنوشت این زندانیان هنوز رقم نخورده است؛ هنوز در سلول‌های انفرادی منتظر نوبت خویش برای […]

لوح مصدق

Blog 2016-06-20

کلن، ۳۰ خرداد ۱۳۹۵ وقتی تلفن زنگ زد و صدای دوستانه‌ای خبر بی‌اندازه خوش تصمیم کمیته‌ی برگزارکننده‌ی یکصدوسی‌وچهارمین زادروز مصدق را در دادن لوح مصدق به من برایم گفت، این خبر عین نوشیدن آب پاکیزه و گوارایی در اوج تشنگی برایم بود، مثل نفس عمیقی از هوای پاک پس از حس خفگی از استنشاق ذرات […]

“Countdown” religiöse Hetze als ein weiterer Schritt mich zum Schweigen zu bringen

Blog 2016-06-19

Am 28. Mai erhielt ich eine Nachricht aus Teheran, die mit „sehr dringlich“ gekennzeichnet war. Sie beinhaltete mehrere Links, die mich zu einigen Webseiten der Nachrichtenagenturen der Hardliner im Iran führten. Eine kurze Textpassage wiederholte sich fast identisch unter unterschiedlichen Headlines – die sich in ihre Schärfe überschlugen, um ihre gemeinsame Devise in Bezug auf […]

تهمت و تهدید به نام دفاع از مقدسات و به کام تله‌ی امنیتی

Blog 2016-06-13

خرداد ۱۳۹۵ این نوشته واکنشی است به جنجالی که برانگیخته شد به دنبال انتشار عکسی از یکی از کارهای هنری من. در این نوشته به این جنجال و انگیزه‌های امنیتی دامن زدن به آن در رسانه‌های حکومتی می‌پردازم، اما هدف اصلی من توضیح گوشه‌ای از دیدگاه‌هایم در آفرینش هنری است تا با روشنگری در برابر […]

ما و آن‌ها»، نامه‌نگاری‌های پرستو فروهر با «آیدین»، از بهار ۹۲ تا زمستان۹۳»

Blog 2016-05-15

این جزوه دربردارنده‌ی نامه‌نگاری «آیدین» و من است در یک برهه‌ی زمانی دوساله، از بهار ۹۲ تا زمستان۹۳.  آیدین نام مستعاری است که دوست عزیزم برای خود انتخاب کرد تا از پی‌آمدهای ناخوشایندی در امان بماند، که از کسب‌وکار مأموران امنیتی جمهوری اسلامی نصیب آدم می‌شود. آیدین متولد اواخر دهه‌ی پنجاه است، چندسالی بزرگ‌تر از […]

راه‌اندازی تارنمای فروهرها

Blog 2016-05-15

به این وسیله خبر راه‌اندازی تارنمای «فروهرها» را به آگاهی همگان می‌رسانیم. www.forouharha.net این تارنما نتیجه‌ی همکاری چندساله‌ی ما در گردآوری و نسخه‌برداری دیجیتال از سندهایی است که بازنمای تاریخ پیکار سیاسی داریوش فروهر و پروانه فروهر(اسکندری) هستند. هریک از ما از سر تعلق و دین ویژه‌ی خویش به داریوش و پروانه فروهر انجام این مهم […]

از اینجا و آنجا در تهران

Blog 2016-03-13

۲۳ اسفند ۱۳۹۴ «گاهی باید ضرب محکم مشت را بخوری تا به‌خود آیی که کجا زندگی می‌کنی.» ساعدی روز پنجم بهمن بود. به در آهنی خانه از بیرون فقل یغوری آویزان بود، که به سفارش خاله‌هایم برای محکم‌کاری به آن جوش داده بودند. رنگ در زیر ضربه‌های پتک جابجا ترک خورده و ریخته بود؛ شبیه […]

در آستانه سال ۱۳۹۵ – عکسهایی از خاوران

Blog 2016-03-10

«هشت قدم مانده به در شانزده قدم رو به دیوار کدام گنج‌نامه از این رنج خبر خواهد داد؟ ای خاک کاش می‌توانستم نبض تو را بگیرم* این شعر روایتگر جغرافیای خاوران است، که دریافت آن تنها با قدم‌ها ممکن می‌شود. آنجا که سنگ‌ها و نام‌ها ممنوعند، آنجا که بوته‌ها و درختچه ها ریشه‌کن می‌شوند، قلوه‌سنگ‌ها […]

پسوند سیاسی بر فعل غارت، بهمن ۱۳۹۴

Blog 2016-02-11

تهران، ۲۳ بهمن ۱۳۹۴ مدتی پیش و در پی دومین دستبرد به خانه‌ی پدرومادرم در سال جاری به تهران آمدم. روزهاست که در این خانه به سامان‌دهی اشیاء مشغول بوده‌ام، به بازسازی تصویر این مکان که یادآور زندگی و قتل داریوش و پروانه فروهر و نمادی از تاریخ تلاش و سرکوب دگراندیشان در سرزمین ماست. آنچه هربار […]

Rund-Brief; Wiederholter Einbruch in meinem Elternhaus

Blog 2016-01-22

Vor einigen Tagen hat mich die Nachricht über den wiederholten Einbruch in meinem Elternhaus in Teheran erreicht. Der vorherige geschah im April letzten Jahres. Meine Verwanden, die kurze Zeit nach dem Geschehen vor Ort waren, berichten von einer maßgeblichen Verwüstung und Plünderung des Hauses. Laut Einschätzung eines Schlossers, der zur Hilfe gerufen wurde, haben sich […]

دستبرد دوباره به خانه فروهرها

Blog 2016-01-22

سوم بهمن ۱۳۹۴ مدتی پیش باخبر شدم که بار دیگر به خانه‌ی پدرومادرم در تهران دستبرد زده شده است. دستبرد پیشین در اردیبهشت‌ماه امسال رخ داده بود. به روایت بستگانم، که چند ساعت پس از واقعه خود را به آن خانه رسانده‌اند، ویرانی و غارت این بار ابعاد گسترده‌ای داشته است. به گفته‌ی آهنگری که […]

گزارش کوتاه یک سفر

Blog 2015-11-30

آذر ۱۳۹۴ صبح زود روز چهارشنبه بیستم آبان به تهران رسیدم. خلاف معمول سفرهایی که در سالگرد قتل پدرومادرم به تهران کرده‌ام، این بار در فرودگاه نه از سوی مأموری مورد پرسشی قرار گرفتم، نه برگه‌ی احضاریه‌ای به دستم دادند و نه پاسپورتم ضبط شد. این تغییر برخورد را بهانه‌ای کردم برای خوشبینی. عصر بیست‌ویکم هم […]

Reisebericht, 30.11.2015

Blog 2015-11-30

In frühen Stunden der Mittwoch den 11. November kam ich in Teheraner Flughafen an. Seit der politische Ermordung meiner Eltern, Dariush und Parvaneh Forouhar, fahre ich jedes Jahr im Herbst nach Teheran um meine Eltern an ihrem Todestag am 22. November in ihrem Haus zu gedenken. Im Gegensatz zu meiner vorherigen Reisen zu diesem Anlass, […]

در هفدهمین سالگرد قتل‌های سیاسی پاییز ۱۳۷۷

Blog 2015-11-14

هفده سال پیش در چنین روزهایی عزیزان ما؛ پیروز دوانی، حمید حاجی‌زاده، کارون حاجی‌زاده، مجید شریف، پروانه فروهر، داریوش فروهر، محمد مختاری، محمد جعفر پوینده، یکی پس از دیگری محکوم حکمی مخفیانه شدند، ربوده شدند، به خانه‌شان هجوم رفت، حریم‌شان شکست، جسم و جان گرامی‌شان درد کشید و سرانجام با بیرحمی و خشونتی لجام‌گسیخته به […]

ظهور ناگهانی یک «عکس خبری» با زیرنویسی «مشکوک»، آبان ۱۳۹۴

Blog 2015-11-10

عکس، حیاط خانه‌ی داریوش و پروانه فروهر را نشان می‌دهد در شب یکم آذر سال ۱۳۷۷. سیاه و سفید است و به مکانِ واقعه از بالا نگاه می‌کند. زاویه‌ی دید دوربین را که پی بگیری به ایوان خانه می‌رسی، کنار پله‌های مشرف به حیاط. عکاس اینجا ایستاده بوده است. شب است. بیست و سه نفر […]

Das Auffinden eines “Pressefotos” mit einer “verdächtige” Beschriftung

Blog 2015-11-09

Das vorliegende Foto zeigt den Innenhof meines Elternhauses am Abend des 22. November 1998. Es ist eine schwarz-weiß-Aufnahme aus einer von oben schauenden Perspektive. Den Kamerablick zurückverfolgend führt dieser vom Hof über die Treppe zur Terrasse zurück. Der Fotograf müsste hier gestanden haben. Die Nacht ist angebrochen. Dreiundzwanzig Personen sind anwesend, eine Frau und zweiundzwanzig […]

میدان بهارستان؛ روز کودتا و این روزها

Blog 2015-08-18

تهران، مرداد ۱۳۹۴ اگر در خانواده‌ای مصدقی بزرگ شده باشی سنگینی و تلخی روزهای آخر مرداد و بختک آن کودتا، که انگار روی سرگذشت «ما» افتاده بود، تا همه چیز را آنگونه کند که نباید می‌شد، تجربه کرده‌ای. از همان سال‌های کودکی این واژه‌ی غریب را می‌شناسی و عصبیتی که همراه آن فضا را می‌انباشت، لمس کرده‌ای. […]

Rund-Brief; kurzer Bericht – یک گزارش کوتاه

Blog 2015-05-17

عصر جمعه از تهران برگشتم. اقامت کوتاه و پرتنشی بود در مکانی عزیز و زخم خورده. حالا دوباره در خانه‌ی پدرومادرم کاغذها و کتاب‌ها و اشیاء به جاهایشان برگشته‌اند، خانه تیمار شده و بازهم چند قفل تازه به تن آن خورده تا شاید پاسدار حریم شکسته‌‌اش باشد. شکایتی هم در جریان است که امیدی به […]