در آستانه سال ۱۳۹۵ – عکسهایی از خاوران

«هشت قدم مانده به در
شانزده قدم رو به دیوار
کدام گنج‌نامه از این رنج خبر خواهد داد؟
ای خاک
کاش می‌توانستم نبض تو را بگیرم*
این شعر روایتگر جغرافیای خاوران است، که دریافت آن تنها با قدم‌ها ممکن می‌شود. آنجا که سنگ‌ها و نام‌ها ممنوعند، آنجا که بوته‌ها و درختچه ها ریشه‌کن می‌شوند، قلوه‌سنگ‌ها و میوه‌های خشکیده‌ی کاج که دستی آن‌ها را برهم نهاده تا نشانه‌ای بسازد، لگد می‌خورند تا پراکنده شوند. آنجا که هیچ نشانه‌ای ماندگار نمی‌ماند، این قدم‌های انسان است که جغرافیا می‌سازد، قدم‌های اوست که تداومِ حافظه می‌سازد تا حقیقت ماندگار شود.» … از متن: بازخوانی دهه‌ی شصت
مجید نفیسی

khavaran-10

Read more

دستبرد دوباره به خانه فروهرها

سوم بهمن ۱۳۹۴
مدتی پیش باخبر شدم که بار دیگر به خانه‌ی پدرومادرم در تهران دستبرد زده شده است. دستبرد پیشین در اردیبهشت‌ماه امسال رخ داده بود.
به روایت بستگانم، که چند ساعت پس از واقعه خود را به آن خانه رسانده‌اند، ویرانی و غارت این بار ابعاد گسترده‌ای داشته است. به گفته‌ی آهنگری که به کمک فراخوانده شده، تجاوزگران با استفاده از پتک و اره‌ی برقی به درون خانه راه باز کرده‌اند. شواهد موجود نه تنها نمایانگر کارکشتگی آنان و کارایی ابزارهایشان، که  آشکارکننده‌ی آزادی‌‌عملی ست که از آن برخوردار بوده‌اند.
اگر دستبرد پیشین به قصد تکرار تصویرهای تفتیش و تجاوز انجام شده بود و به بردن چند شیء نمادین بسنده کرده بودند، این بار اما هدفشان غارت گسترده‌ی این خانه بوده است. نه تنها فرش و قالیچه و شمعدان و ظرف و قاب عکس و شیر آب و اسبابی از این دست، که بسیاری از لباس‌ها و اشیاء شخصی پدرومادر نازنینم را نیز برده‌اند. گستردگی دستبرد نمایانگر زمان طولانی آن است و تأییدی بر آزادی‌عمل دستبردزنندگان به هنگام ارتکاب جرم.
پرسش اینجاست که در محله‌ای در مرکز شهر تهران با بافت فشرده‌ی خانه‌ها و ساکنان پرشمار، در کوچه‌ای که راه میان دو خیابان اصلی‌ست و تا نیمه‌های شب معبر خودروها، چگونه چنین گستره‌ای از قدرت و آزادی‌عمل برای یورش و غارت فراهم بوده است؟
آیا چنین آزادی عمل گسترده‌ای، در چنین موقعیتی از شهر جز در هم‌سویی نهادهای رسمی قابل تصور است؟ دهه‌هاست که در کشور ما اعمال خشونت سیاسی از مجراهای غیررسمی به ابزاری پنهان در دست سردمداران حکومتی بدل شده است. نمونه‌ها کم نبوده‌اند؛ گروه‌های فشار که به ظاهر «خودجوش» و زیر نام «تعهد مکتبی» به مناسبت‌ها و مکان‌های ناخوشایند برای سردمداران حکومتی هجوم برده‌اند، جوخه‌های پنهان مرگ که دگراندیشان را اینجا و آنجا به قتل رسانده‌اند، آنان که به بهانه‌ی «غیرت و آبرو» به چهره و تن زنان «بدحجاب» اسید پاشیده‌اند، بدگویانی که تهمت‌های کثیف زده‌اند و شایعه و دروغ پراکنده‌اند تا آوازه‌ی مخالفان سیاسی را بیالایند.
آیا چنین بافتی از خشونت و تجاوز بدون پشتیبانی ساختارهای رسمی قدرت قابل تصور است؟
و پرسش دیگر اینجاست که آیا تجاوز به خانه‌ی فروهرها جز در فضای ترس‌خورده‌ای که گماشتگان امنیتی سال‌هاست با شدت و پیگیری بر گرداگرد آن تحمیل می‌کنند، ممکن بوده است؟ و آیا چشم‌پوشی و سکوت، فضای لازم را برای تجاوزگران نگشوده است؟

Read more

دستبرد به خانه فروهرها

اردیبهشت ۱۳۹۴
چند روز پیش باخبر شدم که به خانه‌ی پدرومادرم در تهران دستبرد زده شده است.
راوی می‌گفت قفل‌ها شکسته، نرده‌های آهنی حفاظ ورودی ساختمان اره شده‌، اتاق‌ها به هم ریخته و آنچه در گنجه‌ها و قفسه ها بوده بیرون ریخته شده و کاغذها و کتاب‌ها و اشیاء پخش زمین مانده‌اند.
آنچه در این دستبرد بر این خانه رفته است را هنوز از نزدیک ندیده‌ام. اما تصویر تجاوز به حریم این خانه و ردپای تفتیش و غارت این مکان عزیز را خوب می‌شناسم. و حالا آن تصویرها، که راوی تاریخ جنایت‌‌ هستند، دوباره تکرار می‌شوند.
سال ۱۳۷۷ در شب یکم آذرماه، که پیکرهای خونین و بی‌جان داریوش و پروانه فروهر را از خانه‌شان بیرون بردند، گماشتگان انتظامی و امنیتی خانه را به بهانه‌ی ردیابی قاتلان تسخیر کردند و تنها پس از پیگیری‌های پافشارانه، ده روز پس از قتل، به برادرم و من تحویل دادند.

Read more