آن روزها که از روی دست‌خط قاتلان پدرومادرم رونویسی می‌کردم

پاییز ۱۳۹۲
abgeschriebenakte2
در روز ششم مهرماه ۱۳۷۹ برای دومین بار در این سال به قصد پیش‌برد دادخواهی قتل پدرومادرم، داریوش و پروانه فروهر، به تهران رفتم. چند روز پیش خانم عبادی، وکیل خانواده ی ما به من اطلاع داده بود که سرانجام تحقیقات دادستانی نظامی درباره‌ی قتل های سیاسی آذر ۷۷ به پایان رسیده و مهلت کوتاه و غیرقابل تمدیدی برای خواندن پرونده اعلام شده است. نزدیک به دو سال بود که علیرغم تمامی تلاش‌های ما بازماندگان قربانیان و وکلایمان، که از حمایت گسترده‌ی افکار عمومی، دگراندیشان و نهادهای مدافع حقوق بشر نیز برخوردار بود، از دسترسی به تحقیقات محروم شده بودیم و حتی یک برگ از این پرونده را ندیده بودیم.
در طول این مدت مسئولان پرونده بارها تغییر کرده بودند، یکی از متهمان اصلی در زندان به مرگی مشکوک مرده بود، افشاگری های روزنامه‌نگاران به سرکوب مطبوعات و بازداشت تنی چند از آنان انجامیده بود، فشار دستگاه امنیتی برای تحمیل سکوت، آنچنان بالا گرفته بود که حتی به پرونده‌سازی برای وکلای ما و سیما صاحبی همسر محمد جعفر پوینده، یکی از قربانیان این قتل‌ها، انجامیده بود. هزاران شایعه پخش شده بود، افشاگری‌های مرموزی از پشت پرده‌های مخوف دستگاه امنیتی دست به دست گشته و بر بهت و ابهام دامن زده بود، ضدونقیض‌گویی‌ها و اتهام‌پراکنی‌های مقامات حکومتی گاهی اوج گرفته و گاهی در توافقی ناگفته خاموش شده بود. … در میانه ی این غوغا هربار که به ایران رفتم و با سماجت بسیار سرانجام موفق به گرفتن وقت ملاقات از مسئولان پرونده شدم، ناچار مدتی به پرگویی آنان در باب تعهدشان به عدل گوش دادم تا هربار جواب پرسش هایم را به پایان تحقیقات حواله دهند و سکوت خود را با «دفاع از امنیت ملی» و «جلوگیری از تشویش اذهان عمومی» توجیه کنند.
آن روز به تهران می‌رفتم تا سرانجام این پرونده ی موعود را به چشم ببینم.

Read more